روند خشک شدن دریاچه اورمیه در سالهای اخیر به روایت تصویر
روزی یکی از دوستان مشهدی ازم پرسید این دریاچه اورمیه چقدر وسعت داره و به کنایه ادامه داد از دریاچه کوه سنگی مشهد بزرگتره؟ در ادامه یکی از این دوستان کرجی هم گفت اونورش معلومه یا دیده نمیشه؟ چرا شما اورمیه ای ها وقتی از دریاچه اورمیه صحبت میکنید عبارت دریا رو بکار می برید؟
در جواب دوستان این چند سطر پایین رو از ویکی پدیا عیناً براتون کپی میکنم و نیاز به توضیح هم نیست ولی توضیح هم می دم خدمتتون:
1- تهران :
بزرگترین شهر و پایتخت ایران و مرکز استان تهران و شهرستان تهران است. جمعیّت آن ۸٬۲۴۴٬۵۳۵ نفر است[۱] و بیست و پنجمین شهر پرجمعیّت جهان به شمار میآید.[۹] مساحت این شهر ۷۳۰ کیلومتر مربّع است.
2- دریاچه اورمیه :
حوضهٔ آبریز دریاچه ارومیه، ۵۱٬۸۷۶ کیلومتر مربع است[۲] که پیرامون ۳٪ مساحت کل کشور ایران را دربر میگیرد.
پارک ملی دریاچه ارومیه با وسعت ۴۶۲۶۰۰ هکتار همچنین یکی از ۹ ذخیرهگاه زیستکره در ایران است.
حساب سر انگشتی : 51876 تقسیم بر 730 تقریبا می شود 71. یعنی دریاچه اورمیه 71 برابر شهر تهران است.
حالا اون ابلهی که بهش پدر کویرشناسی ایران میگن هر شر و وری که دلش میخواد بگه! بادهای این منطقه همیشه از طرف مدیترانه میاد، خودتون حساب کنین نمکی که از سطح این دریاچه بلند میشه به اورمیه بیشتر لطمه میزنه یا مناطق شرقی تر، حتی من شنیدم که قابلیت رسیدن به مشهد رو هم داره چه برسد به اردبیلی که نماینده اش از انتقال آب ارس به دریاچه نگرانه یا تهرانی که نمایندگان محترم مجلسش همیشه جلو تصویب فوریت های طرح های اینچنینی رو گرفته اند.
آمنه شیرافکن، روزنامهنگارنوشت:
اینکه دولت گذشته بر صدهامیلیارد دلار
درآمد نفتی ایران در هشتسال پیش نظارت نداشته، به کنار، حالا وقت محاکمه
مسوولان وقت در ماجرای بربادرفتن امیدها و اعتمادهاست. ماجرا تهیشدن جیب
دولت نه از پول که از سرمایههای اجتماعی و انسانی است. گاهی دولتها پول و
ثروت یک کشور را بار میکنند و میبرند و گاهی اخلاق و اعتماد را. شاید
بیاعتمادی فزاینده در جامعه امروز در کنار مشکلات دولتهای گذشته ریشه در
ناکارآمدی شعارها و وعدههای دولت گذشته داشته باشد.
البته نه اینکه
دولتهای پیش از آن همگی گل و بلبل بودهاند اما آنچه در هشتسال گذشته
اتفاق افتاد، به تمام معنا تخریب سرانه اعتماد مردم به دولت بود. اعتماد
نصفونیمهای که خروجیاش با ثبت دوونیممیلیون انصرافدهنده و 73میلیون
متقاضی نشانه خوبی برای کشور نیست. ازدسترفتن برخی معنویات در جامعه
بشری آنقدر دیر بازتولید میشود و کند است که با بازگشت درآمدهای نفتی
مفقود به کشور هم سر و سامانی نخواهد گرفت.
اما سوال این است که در
کدام دادگاه میشود از فاجعه کاهش سرانه امید و اعتماد اجتماعی در هشتسال
گذشته شکایت کرد؟ تردیدی نیست که هیچجا نمیتوان این نوع شکایتها را مطرح
کرد اما واقعیت اینکه حادثهای رخ داده و حالا مردم بیشتر از هر دوران
دیگر نهتنها به یکدیگر که به سازمان، نهاد و دولت کماعتماد شدهاند. همین
است که میبینیم مردم حتی به هنگام چاقوخوردن انسانها در خیابان،
میایستند و با دوربین موبایل از واقعه فیلم هنری میگیرند، بیآنکه کسی از
میانه جمعیت به فکر همراهی باشد.گپوگفت ساده با مردم کوچه و خیابان، همان
مردمی که خیلیهاشان خرداد 92 به دولت تدبیر و امید رای دادند در یک کلام
نشان از کاهش اعتماد مردم به دستگاه دولت دارد.
خیلیها بیلحظهای
درنگ به فسادهای مالی صورتگرفته در این چند سال اشاره دارند و این جمله را
دیگر همه شنیدهاید که «انصراف بدهیم که پولمان برود به جیب بابک زنجانی
یا آقای خاوری در کانادا؟» این جمله پر از درد است. دردهایی که در هشتسال
گذشته زیرپوست شهر آمده و رفتنش به این سادگیها محقق نخواهد شد. وقتی
خلافگویی در ابعاد کلان روایت شود، آن وقت همان ادبیات نقل کوچه و میدان
خواهد شد. دولت گذشته در این سالها از بیان ناراستی با مردم این دیار کم
نگذاشته. ارقام تحقیق و تفحص از بنیاد شهید بهزودی از تریبون مجلس خوانده
خواهد شد؛ حیف و میل مالی که حالا قرار است روی دست سازمان تامین اجتماعی
بزند.
متاسفانه سبک ویژه اخلاقمداری رییس دولت گذشته امروز به خلق
آدمهایی منتهی شده که مدام از بگم، بگمها میگویند و حالا با کمی تفاوت
میخواهند حاشیههای یک فیلم خصوصی از همسر رییسجمهوری را رو کنند. آقای
احمدینژاد، شما تلاش کردید با پوشیدن لباس رفتگران خودتان را مردمی جلوه
دهید.
مدام سفرهای استانی- البته همان کمپینهای مدام تبلیغاتی-
برگزار و مدیرانی منصوب کرده که ثمرهشان امروز برای جامعه چیزی جزعقبگرد
نیست. این نامه خطاب به دولت گذشته و رییس آن نیست. خطابهای است برای
همدردی با دردی که این روزها به جان جامعهمان افتاده. انواع گناهها داریم
و اقسام تنبیهها، اما درست نمیدانم تنبیهی که منجر به توسعه بیاخلاقی
در جامعه شده باشد، چه خواهد بود. آقای احمدینژاد شما را با وجدانتان تنها
میگذارم، باشد که لحظهای در آنچه انجام دادهاید، درنگ کنید
نمیدونم دقت کردین یا نه ولی به نظرم دقت کردن هم نمیخواد تابلوه که صداوسیمای میلی همچنان در فاز احمدی نژاده و از انتخاب نشدن جلیلی در انتخابات آنقدر ناراحته که هنوز قصد اعلان حقایق رو اونطور که هست نداره.
من قصد ندارم بگم که روحانی معصوم هست یا باید در مقابل اشتباهاتش سکوت کرد، باید حقایق رو اونطور که هست بیان کرد.میدونم این حرف خیلی آرمانیه و تحققش 100% ممکن نیست ولی اینکه رسانه ملی کشوری سخنان رئیس جمهور و وزراش رو ناقص پخش کنه و تعبیر و تفسیر های انحرافی ازش نتیجه بگیره اصلا درست نیست.
این درست نیست که مثل پاپاراتزی ها دنبال سوتی گرفتن و یا دقیقتر بگم سوتی ساختن و پاپوش دوختن برای دولت روحانی بود در حالی که همیشه مهر سکوت در 2 دوره ریاست محمود همواره بر روی لبان صدا و سیما بوده و تا موضوعی عیان و علنی خاص و عام نمی شد و در دنیا انعکاس پیدا نمی کرد در رسانه ملی پخش نمی شد.