چوپانی گله را به صحرا برد به درخت گردوی تنومندی رسید.
از آن بالا رفت و به چیدن گردو مشغول شد که ناگهان گردباد سختی در گرفت،
خواست فرود آید، ترسید. باد شاخه ای را که چوپان روی آن بود به این طرف و آن
طرف می برد.
دید نزدیک است که بیفتد و دست و پایش بشکند.
در حال مستاصل شد...
از دور بقعه امامزاده ای را دید و گفت:
ای امام زاده گله ام نذر تو، از درخت سالم پایین بیایم.
قدری باد ساکت شد و چوپان به شاخه قوی تری دست زد و جای پایی پیدا کرده و خود
را محکم گرفت.
گفت:
ای امام زاده خدا راضی نمی شود که زن و بچه من بیچاره از تنگی و خواری بمیرند و
تو همه گله را صاحب شوی.
نصف گله را به تو می دهم و نصفی هم برای خودم...
قدری پایین تر آمد.
وقتی که نزدیک تنه درخت رسید گفت:
ای امام زاده نصف گله را چطور نگهداری می کنی؟
آنهار ا خودم نگهداری می کنم در عوض کشک و پشم نصف گله را به تو می دهم.
وقتی کمی پایین تر آمد گفت:
بالاخره چوپان هم که بی مزد نمی شود کشکش مال تو، پشمش مال من به عنوان دستمزد.
وقتی باقی تنه را سُرخورد و پایش به زمین رسید نگاهی به گنبد امامزاده انداخت و
گفت:
مرد حسابی چه کشکی چه پشمی؟
ما از هول خودمان یک غلطی کردیم
غلط زیادی که جریمه ندارد
" درد دل های یک دختر ایرانی "
سواره از کنارت گذشتم، گفتی:" برو پشت ماشین لباسشویی بنشین!"در صف نان، نوبتم را گرفتی چون صدایت بلندتر بود
در صف فروشگاه نوبتم را گرفتی چون قدت بلندتر بود
زیرباران منتظر تاکسی بودم، مرا هل دادی و خودت سوار شدی
در تاکسی خودت را به خواب زدی تا سر هر پیچ وزنت را بیندازی روی من
در اتوبوس خودت را به خواب زدی تا مجبور نشوی جایت را به من تعارف کنی
در سینما نیکی کریمی موقع زایمان فریاد کشید و تو پشت سر من بلند گفتی:"زهرمار!"در خیابان دعوایت شد و تمام ناسزاهایت، فحش خواهر و مادر بود
در پارک، به خاطر بودن تو نتوانستم پاهایم را دراز کنم
نتوانستم به استادیوم بیایم، چون تو شعارهای آب نکشیده می دادی
من باید پوشیده باشم تا تو دینت را حفظ کنی
مرا ارشاد می کنند تا تو ارشاد شوی!تو ازدواج نکردی و به من گفتی زن گرفتن حماقت است
من ازدواج نکردم و به من گفتی ترشیده
عاشق که شدی مرا به زنجیر انحصارطلبی کشیدی
عاشق که شدم گفتی مادرت باید مرا بپسندد
من باید لباس هایت را بشویم و اتو بزنم تا به تو بگویند خوش تیپ
من باید غذا بپزم و به بچه ها برسم تا به تو بگویند آقای دکتر
وقتی گفتم پوشک بچه را عوض کن، گفتی بچه مال مادر است
وقتی خواستی طلاقم بدهی، گفتی بچه مال پدر است .......
افسوس از این تبعیض ... !!!
چند روز پیش ها خبرهایی در مورد فرد خالی از شعور،فرهنگ و هنری به میون اومد که صفت هایی رو به زنان (به قول خانم آنجلینا جولی) آزاده سینمای ایران داده بود که البته این صفات مخصوص و درخور خود و خانواده اش هستش.
اصلاً برام جالب نبود تا در این مورد بخوام چیزی بنویسم ولی جوابیه هایی که خوندم من رو به این کار مصمم کرد.دو تا از این جوابیه ها که خیلی محکم و جالب بودن رو اینجا مینویسم و امیدوارم که واقعا این جوابیه ها واقعی باشن،گرچه در غیر اینصورتهم دست نگارنده طلا!
داوود رشیدی :
((( نامه ای خطاب به فرج الله سلحشور ))) . جناب آقای سلحش...ور – که حتی اونقدر لایق نمی دونمت که بخوام بهت سلام کنم . به گواه بیش از ده سال فعالیت و نقد و مقاله نوشتن در حوزه سینمای خارجی ، هیچ وقت علاقه خاصی به سینمای ایران نداشتم و ندارم ! نه به بازیگر خاصی تعلق خاطر دارم و نه به کارگردان خاصی ! ( سینمایی که امثال تو و ده نمکی توش لقب کارگردان داشته باشن رو اصولا باید گِل گرفت ! ) این مقدمه رو برات چیدم ، که بدونی هیچ جوره نونم از توی این سینما در نمیاد که بخوام سنگش رو به سینه بزنم ، اما به اندازه موهای سرت فیلم دیدم و مقاله نوشتم و خوندم و مطالعه کردم در این حوزه ! پس حق دارم پاسخ اراجیفت رو ، حداقل در حد یک نوشته کوتاه بدم ! وقتی دیدم سینمای این مملکت رو به " فاحشه خونه " تشبیه کردی ، بدون اغراق تنم لرزید ! تنم لرزید که یه آدم باید سر چه سفره ای بزرگ شده باشه و چقدر بی شرافت و بی آبرو باشه ، که به خودش اجازه بده اینقدر راحت در مورد دیگران ، اون هم به این شکل کثیف و تهوع آور ، حرف بزنه ! امثال شما ، شرافت و آبرو رو خوردید و ته مونده هاش رو بالا آوردید ! امثال تو اگر توی خانواده هایی بزرگ شدند که چادر گذاشتن براشون ارزش بود و بس ، زن های سرزمین من ، توی خونواده هایی بزرگ شدن که بهشون یاد دادند " انسان بودن " بر همه چیز رجحان داره ! ( یعنی برتری داره ! اگر سوادت نمی کشه که این کلمات رو بفهمی ، توضیحات درون پرانتزها رو خوب بخون ! ) تو داری در مورد زن هایی صحبت می کنی که علیرغم همه محدودیت ها ، دارن توی این مملکت کار می کنند و سختی هایی می کشند که یه مرد ، هیچ وقت قادر به درکشون نیست ! زن هایی که عادت کردند به نگاه هرزه امثال تو به خودشون و مظلومانه ، درد می کشند و حرفی نمی زنند ! شنیدن این حرف ها از تویی که سابقه طولانی در مزخرف گفتن داری ، چندان هم عجیب نیست ! سریال یوسف پیامبر ( که بدون شک یکی از احمقانه ترین ، خوارترین و چندش آورترین ساخته های تمام تاریخ تلویزیون این مملکته ! ) برات باعث افتخاره ؟! این که دادگاه محکومت کرد و مقصر شناختت به دلیل " دزدی " از سناریوی کس دیگه ای چطور ؟! با چه رویی در مورد یکی از بهترین بندگان خدا ، سریالی ساختی که مواد اولیه اش رو از کس دیگه ای دزدیده بودی ؟! اونوقت چپ و راست مصاحبه می کنی و از الطاف خداوندی در مورد ساخت این سریال حرف می زنی ؟! خدایی که بخواد به تو لطف داشته باشه ، از نظر من لایق پرستش نیست ! خدایی که " سرقت " رو ستایش کنه ، از اون مدل خداهاست که فقط تو و امثال تو دارین و بس ! از این که سریالت ، پرطرفدارترین سریال تاریخ دنیاست گفتی !!! واقعا این حرف رو حتی لایق جواب دادن هم نمی دونم ! خودت اگر تونستی این جمله رو سه بار پشت سر هم تکرار کنی و قهقهه نزنی ، برام کفایت می کنه ! هفته قبل از این که اسپیلبرگ داره به خاطر رقابت با تو در مورد حضرت موسی فیلم می سازه گفتی ! این رو که گفتی ، دیگه حجت رو به من تموم کردی ! ( یعنی کلا فهمیدم با چه جور ابلهی سر و کار دارم ! ) کار تو از اعتماد به نفس و این حرف ها گذشته مردک ! در اسرع وقت ( یعنی خیلی سریع !!! ) به روانپزشک مراجعه کن ! ( اگر تونستی و دستت رسید ، مایلی کهن رو هم با خودت ببر که اونم بدتر از تو ، بدجوری دارو لازمه !!! ) از موضوع دور نشیم ! فاحشه خونه خطاب کردنِ این سینما ، شاید چندان هم بی جا نباشه ! سینمایی که امثال تو و ده نمکی توش لقب کارگردان داشته باشید ، بهتر از این هم نمیشه ! خودت حساب کن اگر این سینما فاحشه خونه باشه ، کسی مثل تو شغلش چیه این وسط ! ( ژتون اضافی داری ؟! ) در این سینما اگر فاحشه ای هم وجود داشته باشه ، به برکت وجود آدم هایی مثل شماست ! آدم هایی که فکر می کنند دنیا همیشه به همین شکل می مونه ! آدم هایی که نمی دونند روزی می رسه که باید پاسخگو باشند ! در محضر خدایی که کوچکترین خطایی در قضاوتش وجود نداره ! کلام آخر ، خطاب به همه زنان هنرمند سرزمین دوست داشتنیم ، به همه مادرها و همه اونهایی که انسانیت براشون مقدسه ، نه جنسیت : . گر هنرمند ز اوباش جفایی بیند تا دل خویش میازارد و درهم نشود سنگ بدگوهر اگر کاسه زرین بشکست قیمت سنگ نیفزاید و زر کم نشود .
آنجلینا جولی:
آقای سلحشور عزیز
من متن ترجمهی شدهی سخنان شما را در بارهی خودم و سینمای ایران خواندم و بسیار متاسف شدم. من آشنایی زیادی با سینمای ایران نداشتم. قبلا نامهایی مانند امیر نادری، داریوش مهرجویی، عباس کیارستمی، رخشان بنیاعتماد… و تنی چند را شنیده بودم و موفق به دیدن برخی از آثار سینمایی ایشان شده بودم اما افتخار آشنایی با شما را نداشتم حرفهای شما مرا واداشت تا در مورد سینمای ایران بیشتر تحقیق کنم و این به قول خودتان حکایت همان دشمنی است که سبب خیر میشود
در تحقیق من از سینمای ایران با نام میرزا ابراهیمخان صحافباشی آشنا شدم که جهانگردی روشنفکر بود و نخستین پروژکتور را به ایران آورد و اولین سینما را در ایران تاسیس کرد. او سفرنامهیی دارد. در مقالهیی خواندم که در سفرنامهاش ماجراهای مختلفی از لندن آن سالها، اواخر قرن نوزدم، نقل میکند و از جمله مینویسد:« (نقل به مفهوم) دو ثلث زنان لندن فاحشهاند و یک ثلث دیگر هم چنیناند اما نمود ندارند.» احتمالا به این دلیل او زنان قرن نوزدهمی لندن را فاحشه میدانسته است که با مردان دست میدادهاند، لبخند میزندند و گاه بدون کلاه و روسری در معابر عمومی دیده میشدند و از نظر او اینکارها را فقط زنان فاحشه انجام میداند.(شرح حال خواندنی میرزا ایراهیم خان صحافباشی) به هر روی اینگونه که پیداست امروز نیز بعد از صد و اندی سال شما هم ملاکتان برای فاحشه خواندن و هرزه نامیدن دیگران همین «آزاد بودن» است و من خوشحال هستم که شما مرا با این تعبیر و تفسیر «هرزه» مینامید و اگر سینمای ایران را «فاحشهخانه» میخوانید درواقع دارید از این سینما تعریف میکنید و اگر بخواهیم حرف شما را برگردانیم به سخن دنیای پیشرفته «فاحشهخانه» میشود «خانهی آزادیخواهان» و من قبول دارم برخی از زنان سینمای ایران زنان آزاده و آزادیخواهی هستند که در منظر شما «هرزه» دیده میشوند
اجازه بدهید مانند دوستانتان شما را حاج فرج صدا کنم و بگویم حاج فرج عزیز شاید شما ندانید اما من دختری به نام زهرا دارم که در اتیوپی به دنیا آمده است و من و همسرم او را به فرزندخواندگی قبول کردهایم و مانند سه فرزندی که از «برد» به دنیا آوردهام و مانند پسر کامبوجی و ویتنامیمان دوستاش میدارم. کمی دنیای خود را وسیعتر کنید بیشک چهرهیتان هم از این حالت عبوس نجات پیدا میکند و کمی زیباتر میشوید چهرهی زیبا مهم نیست و اینقدر از این که چهرهی زشتی دارید نسبت به زیبارویان حسادت نکنید روح زیبا نایاب است وگرنه تا دلتان بخواهد یوسف و زلیخای زیباروی روی زمین به عمل میآید
اگر ما هم مانند شما در دو قرن پیش زندهگی میکردیم «برد» شما را دعوت به دوئل میکرد و اگر فیلم «تروا» را دیده بودید حتما از این تهدید تن شما میلرزید و حتما بسیار خوشحال هستید که ما چند قرنی پیشرفتهتر هستیم و مردان ما خود را صاحب زنانشان نمیدانند و شما را دعوت به دوئل نمیکنند. اما من شما را دعوت میکنم که با دیدی بازتر به زندگی و انسان و تاریخ و جهان بنگرید شاید از این بیماری ویرانگر نجات پیدا کنید و چون «زلیخا» جوان و زیبا شویدبا بهترین آرزوها
آنجلینا جولی ویت
۱۹ اکتبر ۲۰۱۱
اینم عکس فرج از امروز تا دیروز
فرج و دوستان از راست به چپ :
مایلی کهن، ده نمکی، محمود،فرج