«... اینک آبها را میستاییم، آبهای فروچکیده و گردآمده و روان شده و خوب کـُنش ِ اهورایی را...»
یه پسربچه کلاس اولی به معلمش میگه :خانوم معلم من باید برم کلاس سوممعلمش با تعجب میپرسه برای چی ؟
اونم میگه :آخه خواهر من کلاس سومه اما من از اون بیشتر میدونم و باهوش ترم
توی زنگ تفریح معلمه به مدیر مدرسه موضوع رو میگه اونم خوشش میاد میگه بچه رو بیار تو دفتر من چند تا تست ازش بگیریم ببینیم چی میگه ؟!
معلمه زنگ بعد پسره رو میبره تو دفتر بعد خانوم مدیره شروع میکنه به سوال کردن
دوباره میپرسه نه هشت تا چند تا میشه اونم میگه هفتادو دو تا
همینجوری سوال میکنه و پسره همه رو جواب میده دیگه کف میکنه به معلمش میگه به نظر من این میتونه بره کلاس سوم !
خانوم معلم هم میگه بزار حالا چند تا من سوال کنم :پسره جواب میده : پا
پسره جواب میده : جیب
پسره جواب میده :دست دادن
پسره میگه:آدامس بادکنکی
نام پدر: حاج میراقا خشکنابی
تخلص: شهریار
تولد و وفات: (۱۲۸۵ - ۱۳۶۷) شمسی
محل تولد: ایران - آذربایجانشرقی - تبریز
شهرت علمی و فرهنگی: شاعر