سس سیز لیخده باتمیشام

من غرق در سکوتم

سس سیز لیخده باتمیشام

من غرق در سکوتم

تقدیم به یک دوست

روان شد

به روی سنگی چکید

سلامی گفت

گفت شاید که همدم باشیم

سنگ او را گرفت در بر

سنگ سوراخ شد و او باز هم روان

دستان پدر نیز یارای گرفتنش را نداشت

...

دود سیگارش همچنان در فضا

در حال خواندن غزلی ناز می رقصد

کاش

کاش می شد بر جاذبه غلبه کرد

کاش می شد نریخت , بالا رفت

بالاتر

با دود سیگار از لای پنجره نیمه باز

...

شاید

روزی , روزگاری

بپرد , بخار شود

مثل ادکلن در هوای باز

نه با دود سیاه تیر

نه حتی با بهمن سفید

شاید لایت , شاید لایت تر

....

این سیگار هم تمام شد

زیر سیگاری نیست ؟

همه جا زباله

ته مانده سیگار است

نباید با دوده ها مخلوط شد

نه با زباله ها در آبها روان

آری , پریدن بهتر است

بدون دوده

بدون زباله

 

تقدیم با احترام

آرمین آران