سس سیز لیخده باتمیشام

من غرق در سکوتم

سس سیز لیخده باتمیشام

من غرق در سکوتم

حکم تبرئه برای متجاوز به سی زن و دختر جوان!


ندای آبپخش:به گزارش خبرنگار «تابناک» اجتماعی سه سال پیش، عقرب سیاه، با عنوان مسافرکش، سی زن و دختر را به بیابان‌های رباط کریم می‌کشاند و پس از سرقت اموالشان، به طور فجیعی به آنان تجاوز می‌کرد.


در این باره باید گفت، شاید اقدامات شنیع و غیر انسانی عقرب سیاه در گیرودار سایر اخبار و ملاحظات رسانه‌ها، بازتاب بسیاری نداشته، ولی مطمئناً‌ هر ایرانی غیرتمندی، با خواندن جنایات عقرب سیاه، غیرتش به جوش می‌آید.

هر چند بنا به ملاحظات اخلاقی، رسانه‌ها همواره از لفظ آزار و اذیت به جای تجاوز استفاده می‌کنند، آنچه عقرب سیاه انجام داده، تنها تجاوز نیست، بلکه جرایم او اقدام علیه بشریت است.

بنا بر این گزارش، روش مورد استفاده عقرب سیاه برای ربودن زنان و تجاوز به آنان قابل توجه است و انتشار آن می‌تواند باعث سوء استفاده دیگر مجرمان حرفه‌ای شود. این مجرم در روش خود، چنان بلایی بر سر قربانیان می آورده است که این زنان بی‌گناه، دیگر توانی برای دفاع از خود نداشته و بسیاری از قربانیان عقرب سیاه، هم‌اکنون دچار بیماری‌های روانی و افسرده شده‌اند که در این باره باید گفت، یکی از قربانیان طلاق گرفته و همسرش، این زن را با کودکش تنها گذاشته است.

بنا بر این گزارش، گویا عقرب سیاه به میانجیگری یکی از اقوام خود، توانسته است از طناب دار برای بار دوم فاصله بگیرد و احتمالاً پس از مدتی از زندان آزاد خواهد شد! اما هیچ کس به فکر زنان و دختران بی‌دفاعی که قربانی شدند، نیست!

اصل پیشگیری از جرم، تنها اقدامات پیشگیرانه و مشاوره و ‌آگاهی نیست، گاهی صدور بموقع حکم یا صدور احکام قاطع و سنگین قضایی هم می‌تواند موجب پیشگیری شود؛ موضوعی که در پرونده عقرب سیاه لحاظ نشده و نتیجه پرونده، به گونه‌ای رقم خورده که این دزد ناموس و متجاوز به زنان، توانسته است از مجازات رهایی یابد.

صدور چنین احکامی از سوی دستگاه قضایی ـ که افتخار خود را اجرای حدود الهی می‌داند و دفاع از مظلوم را مهمترین هدفش می‌خواند ـ باعث شگفتی است. 

هم اکنون انتظار مردم از دستگاه قضایی در پرونده عقرب سیاه و پرونده‌هایی که عفت جامعه را هدف قرار داده‌اند، برخورد قاطع و سخت‌گیرانه است، به گونه ای که مانند جنایت میدان کاج، درس عبرتی باشد برای آنان که حتی فکر چنین کارهایی به سرشان راه می یابد.

حال این پرسش مطرح است، چگونه می‌توان از حکم صادره برای عقرب سیاه که امنیت زنان و خانواده را به مخاطره انداخته و چهره نامطلوب و غیر انسانی از جامعه ایران اسلامی را به تصویر می‌کشد، به سادگی گذشت؟

عقرب سیاه سزاوار رأفت نیست، بلکه سزاوار هزاران بار مرگ است، ولی در اقدامی عجیب،‌  حکم صادره، امید به دستگاه قضایی برای مبارزه با فساد و ناامنی را کم‌رنگ کرده است.

این در حالی است که رئیس قوه قضائیه، بارها بر مبارزه قاطع با مجرمان و اراذل و اوباش و متجاوزان به حقوق مردم تأکید کرده است و به این ترتیب، این سخنان قاضی‌القضات بارقه امید در دل همه ایرانیان را پدید آورد و آنان امیدوار بودند تا ترازوی عدالت به نفع مظلومان و مردم سنگینی کند، ولی گویا همچنان باید منتظر باشیم تا ...!

نه تنها قضات و مدیران، بلکه همه مردم باید به فرموده امیرالمومنان (ع) از غصه بمیرند که در جامعه اسلامی، عقرب سیاه می‌تواند به سی زن شوهردار تجاوز کرده و آن‌گاه به شلاق و زندان محکوم شود. این تجاوز‌ها در قلمرو حکومت اسلامی رخ داده و باعث می‌شود تا مسئولیت سنگینی بر عهده دستگاه قضایی باشد.
 
حضرت علی ـ علیه السلام ـ در خطبه‌ای از نهج‌البلاغه می‌فرمایند: به من خبر رسیده که مردی از لشکر شام، به خانه زنی مسلمان و زنی غیر مسلمان که در سایه حکومت اسلام بوده، وارد شده و خلخال و دستبند و گردبند و گوشواره‌های او را به غارت برده، در حالی‌ که هیچ وسیله‌ای برای دفاع، جز گریه و التماس کردن نداشته‌اند. لشکریان شام با غنیمت فراوان رفتند بدون اینکه حتی یک نفر آنان زخمی بردارد یا قطره خونی از او ریخته شود. اگر برای این حادثه تلخ، مسلمانی از روی تأسف بمیرد، ملامت نخواهد شد و از نظر من سزاوار است...این‌گونه معصیت خدا می‌شود و شما رضایت می‌دهید؟ (نهج البلاغه، خطبه 27 )

گفتنی است، اینها همه در حالی است که بارها رسانه های گوناگون، از تهدید قربانیان جنایت عقرب سیاه به دست وی و دوستانش خبر داده بودند تا رضایت داده و وی را از اعدام برهانند؛ خبری که مورد بی توجهی قرار گرفت.

مصاحبه با سومین قربانی عقرب سیاه؛ عقرب سیاه زیر تلی از خاک و برف مرا خاک کرد
عقرب سیاه پس از آنکه با فشار دادن گلویم مرا خفه کرد بدنم را در زیر تلی از خاک و برف خاک کرد.

نام عقرب سیاه این روزها به دلیل پیگیری‌های خبرگزاری فارس در روزنامه‌ها و رسانه‌ها پررنگ شده و شاید امروز کمتر کسی باشد که این فرد شیطان صفت را نشناسد.

عقرب سیاه کسی است که براساس محتویات پرونده قضایی وی متهم است بیش از 30 زن و دختر جوان را به تپه‌های اطراف تهران کشانده و به طرز وحشیانه‌ای این افراد را مورد تعرض قرار داده است.

این مرد جوان شیطان صفت تنها به تعرض به این زنان و دختران جوان بسنده نکرده و در بسیاری از موارد پس از سرقت تمام اموال و دارایی طعمه‌های خود لباس‌های آنها را نیز به سرقت برده تا این افراد نتوانند متواری شوند.

هستند در بین طعمه‌های عقرب سیاه افرادی که به واسطه خشونت‌های متعدد این فرد به صورت نیمه جان و بی جان رها شده‌اند و به نوعی خواست خدا بوده که زنده بمانند.

سارا 32 ساله سومین قربانی عقرب سیاه است که حدود 4 سال پیش برای اولین بار قربانی این فرد شده و جسد بی جان وی در اطراف بخش فشافویه کشف شد.

خبرگزاری فارس در ادامه پیگیری‌های خود برای مشخص شدن سرنوشت این فرد با یکی از قربانیان عقرب سیاه که نفر سومی است که در دام وی گرفتار شده مصاحبه انجام داده است.

وی در تشریح چگونگی وقوع حادثه و همچنین حواشی متعدد جلسه دادگاه مطالبی را می‌گوید که در زیر می‌خوانید البته بخشی از مصاحبه به دلیل جریحه‌دار نشدن عفت عمومی و همچنین حفظ محتویات پرونده قضایی توسط خبرگزاری فارس حذف شده است و نام این فرد به صورت مستعار در این مصاحبه آمده است.

*لطفاً خودتان را معرفی کرده و بفرمایید چند سال سن دارید؟

من سارا هستم و 32 سال سن دارم.

*در چه تاریخی و در چه محلی طعمه عقرب سیاه شدید؟

به درستی تاریخ دقیق این حادثه خاطرم نیست اما 4 سال پیش زمستان بود که در روزی که به شدت برف باریده بود طعمه این فرد کثیف شدم.

*واقعه را برایمان شرح دهید؟

ساعت 11 صبح بود که به بانک مراجعه کرده بودم و مقداری پول از بانک گرفته بودم و قصد داشتم به خانه‌مان بروم از آنجا که پول همراهم بود یک پراید را به صورت دربست گرفتم که خودروی همین عقرب سیاه بود.

* بعد چه شد؟

پس از چند دقیقه این فرد به سمت عقب برگشت و یک سینی خرما را به سمت من گرفت و به من تعارف کرد من هم عزادار فوت یکی از اقوام بودم و به همین دلیل برای احساس همدردی با این فرد یکی از خرماها را برداشته و خوردم.

پس از آنکه فاتحه را قرائت کردم شروع به خوردن خرما کردم و پس از تنها چند لحظه کوتاه همه چیز دور سرم گشت و دیگر هیچ چیزی متوجه نبودم.

* هیچ چیزی را متوجه نمی‌شدید؟

چرا به طور کامل هنوز به خواب نرفته بودم و هنوز روشنی هوا را می‌توانستم احساس کنم.

* بعد از آن خاطرتان هست چه شد؟

عقرب سیاه خودرو را به گوشه اتوبان هدایت کرد و از ماشین پیاده شد و با یک وسیله که بعداً متوجه شدم به آن شوکر می‌گویند چندین بار به بدن من زد و دیگر از آنجا به بعد چیزی خاطرم نماند تا بالای تپه سردی که در فشافویه وجود داشت.

* چه طور شد که بیدار شدید؟

نمی‌دانم چقدر زمان گذشته بود زیرا ساعتم را از دستم باز کرده بود اما به محض آنکه به هوش آمدم دیدم روی تپه‌ای به صورت دراز کش رها شده‌ام و عقرب سیاه در حال زدن ضربه با سنگ به گیج‌گاهم است.

* عکس العمل شما چه بود؟

بدنم هیچ گونه احساسی نداشت تنها گریه می‌کردم از اینکه چرا لباسی بر تن ندارم حتی نمی‌توانستم خودم را تکان بدهم. نمی‌توانستم فریاد بزنم.

از او پرسیدم چرا این کار را می‌کند و مدعی شد من صورت وی را دیده‌ام و باید بمیرم تا او شناسایی نشود.

* فقط شما را با سنگ می‌زد یا نه؟

نه فقط سنگ نبود بدنم بی حس بود اما متوجه شدم که با یک پیچ‌گوشتی دارد بدنم مرا سوراخ می‌کند تمام بدنم غرق در خون شده بود.

* بعد از آن چه شد؟

سرم داد و هوار کرد و از من خواست تا روش کشتنم را انتخاب کنم گفت یا باید مرا زنده زنده دفن کند یا اینکه من را زیر چرخ‌های خودروی پرایدش له کند.

به او گفتم من طاقت زجر کشیدن ندارم مرا خفه کن اما از تو یک درخواست دارم.

* چه چیزی از عقرب سیاه می‌خواستید؟

به او گفتم داخل کیفم یک قرآن است و عکس پسرم تورو خدا قرآن را به من بده و اجازه بده با عکس پسرم وداع کنم اما او قرآن را به صورت من کوباند و عکس پسرم را هم پاره کرد و در قبری که برای من کنده بود ریخت.

* عقرب سیاه دست و پای شما را بسته بود؟

بله عقرب سیاه دستان مرا از پشت بسته بود مانند متهمانی که از پشت سر به آنها دست بند زده می‌شود.

* پایتان را هم بسته بود؟

بله پاهایم را با شال و روسری سرم بسته بود و اجازه هیچ گونه تکان خوردنی را به من نمی‌داد.

* بعد چه شد؟

عقرب سیاه شروع کرد به فشار دادن گلوی من و مرا خفه کرد.

* شما متوجه شدید؟

باورتان نمی‌شود اما بالای سر جنازه خودم ایستاده بودم و داشتم می‌دیدم که گلویم را دارد فشار می‌دهد اما هیچ کاری از دستم بر نمی‌آمد.

* چگونه نجات پیدا کردید؟

نمی دانم چقدر از زمانی که مرا خفه کرده بود گذشته بود اما به هوش آمدم و خودم را به پایین تپه برفی و سنگی کشاندم و رسیدم لب جاده اصلی.

* آنجا بود که نجات پیدا کردید؟

بله دقیقاً همانجا بود که یک راننده کامیون ایستاد و پتویی که در داخل خودروی خود داشت را به دور من پیچید و بعد از آن هم با مأموران پلیس و اورژانس تماس گرفت.

* چگونه خانواده‌تان از موضوع با خبر شدند؟

بعد از آنکه حالم بهتر شد شماره خانواده‌ام را به مأموران پلیس دادم اما آنقدر از سوی عقرب سیاه شکنجه شده بودم که خانواده‌ام با دیدنم مرا نشناخته بودند و مدعی شده بودند من دخترشان نیستم.

* شما در دستگیری عقرب سیاه موثر بودید بفرمایید چگونه این کار را انجام دادید؟

من در دستگیری وی موثر نبودم بلکه در شناسایی منجر به دستگیری وی نقش داشتم.

* ماجرا از چه قرار بود؟

من با توجه به دیدن چهره وی توانستم از او چهره نگاری کنم و همین امر باعث شد ابتدا مرد جوانی در اصفهان شناسایی شده و دستگیر شود و بعد از آن هم عقرب سیاه بر اساس همان چهره‌نگاری یک سال و نیم بعد دستگیر شد.

* شنیده‌ایم که عقرب سیاه در طول این سال‌ها طعمه‌های خود را تهدید کرده موضوع از چه قرار است آیا صحت دارد؟

بله عقرب سیاه بیشتر موارد از زندان رجایی شهر به من و مابقی زنانی که طعمه وی بوده‌اند تماس می‌گیرد و مدعی می‌شود اگر به دادگاه برویم و بر علیه او شهادت بدهیم ما را خواهد کشت.

* موضوع تهدیدها را برایمان تعریف کنید؟

ابتدا با من تماس گرفت و با لحنی آرام مدعی شد اشتباه کرده و توبه کرده و در حال حاضر به یکی از قاریان قرآن در زندان تبدیل شده است.

* شما به او چه گفتید؟

به او گفتم حتی اگر قاری قرآن هم شده باشی باید اعدام شوی زیرا تو وحشی هستی.

* برخورد عقرب سیاه چه بود؟

به محض آنکه به او گفتم باید بمیری لحن وی تغییر کرد و شروع کرد مرا تهدید کرد و مدعی شد می‌داند اسم فرزندم چیست و حتی در کدام مدرسه درس می‌خواند.

* این اطلاعات را از کجا به دست آورده بود؟

نمی‌دانم اطلاعات شخصی من و 30 زن دیگر را چگونه به دست آورده است اما هربار با همین اطلاعات ما را تهدید کرده است.

* شما بعد از آنکه متوجه شدید از پسرتان خبر دارد چه کاری کردید؟

به سرعت خانه‌ام را تغییر دادم و مدرسه فرزندم را نیز تغییر دادم.

* تهدیدهایش متوقف شد؟

نه بار دیگر با من تماس گرفت و مدعی شد "خیال کردی اگر مدرسه فرزندت را تغییر بدهی یا خانه‌ات را جا به جا کنی من نمی‌توانم پیدایت کنم " به شدت ترسیده بودم اما دیگر نمی‌دانستم باید چه کنم.

* روز دادگاه هم شما را تهدید کرد؟

بله این فرد کثیف روز دادگاه هم زمانی که در حال رفتن به داخل دادگاه بود من و دیگر زنان را تهدید کرد که ما را خواهد کشت.

* شما با عقرب سیاه در دادگاه درگیر شدید؟

بله من قصد داشتم تا با کیف دستی‌ام ضربه‌ای به صورت او بزنم زیرا خنده‌هایش ما را آزار می‌داد اما به یکباره یکی از قضات به سمت من آمد و گفت اگر از کارهایم دست نکشم مرا بازداشت خواهد کرد.

* قاضی دیگر چه گفت؟

زمانی که ما از شدت ترس و وحشت ناشی از یادآوری آن لحظه‌های سخت او را تهدید کردیم قاضی نیز از برخی از همکاران خود خواست تا صورت جلسه‌ای بنویسند که ما عقرب سیاه را تهدید کرده‌ایم.

* شما به دفتر رئیس مجتمع هم رفته‌اید؟

بله من و تعدادی از زنان به دفتر رئیس مجتمع آقای افتخاری رفتیم و به او گفتیم قاضی پرونده نمی‌خواهد اجازه بدهد که ما در جلسه محاکمه حضور داشته باشیم ایشان هم به دفتر قاضی پرونده رفت و موضوع را حل و فصل کرد و قرار شد ما در دادگاه حاضر باشیم.

* خانم سارا شما درخواستتان از مسئولان قوه قضاییه چیست؟

من و باقی زنان از مسئولان قوه قضاییه می‌خواهیم تا ما را از این کابوس نجات دهند و عقرب سیاه را به اشد مجازات برسانند.

منبع ندای آبپخش

[معلوم نیست با تهدید اینطوری داره در میره یا تطمیع یا قراره شعبون بی مخ جدید بشه ]

تقصیر کیست ؟

 

عرض تسلیت دارم خدمت تمام بازماندگان حادثه هواپیمایی اخیر ( تهران - ارومیه ) 

از خداوند رحمان و رحیم صبر و توانایی خواستارم برای تمام این عزیزان 

 ---------------------------------------------------------------------------------------------- 

این بار اول نیست که هواپیماها مثل سنگ از آسمون میوفتن و چندین نفر بی گناه و از همه جا بی خبر به کام مرگ کشیده میشن 

واقعاْ تقصیر کیه ؟بیایین یه تحلیلی بکنیم 

۱- تقصیر برج پرواز تهران است ؟ 

ج: به نظر من نه تقصیر برج پرواز تهران نیست.درسته که اجازه پرواز داده ولی شرایط رو در تهران برای بلند شدن از فرودگاه مساعد میدیده.  

۲- تقصیر مکانیک و مسئول فنی هواپیماست ؟ 

ج : شاید ولی حساب کنید که قطعات این هواپیما از چین تهیه میشه یا دست دوم هستن و... . یکی هم نادان به اسم رئیس نشسته داره دستور میده زودباش آماده کن داریم ضرر میکنیم.

۳- تقصیر چینه ؟ 

ج:شاید ولی اونم به اقتصادش فکر میکنه و میتونیم ازش نخریم 

۴- تقصیر هواپیمایی هُما ست؟ 

ج:شاید ولی اونا هم تحت فشارن و بهشون هواپیما فروخته نمیشه وگرنه ... 

۵- تقصیر خلبانه ؟ 

ج: ای بابا هواپیما خرابه   

۶-تقصیر برج پرواز ارومیه است ؟ 

ج: اونا که گفتن بشین و شرایطشون هم مساعد بوده خلبان دید نداشته

دوستان شما بگید تقصیر کیه ؟ به نظر من تقصیر تحریمه 

حالا باید دید مقصر تحریم کیه ؟

کارمندان، بازندگان اصلی قانون هدفمندسازی یارانه ها


هدفمندسازی یارانه ها بالاخره پس از گذراندن مراحل پر پیچ و خم ، با واریز نقدی به حسابهای سرپرستان خانوار به ایستگاه آخر خود رسید، اکنون وقت آن رسیده است که مردم به مدیریت این مبلغ واریزی بپردازند.

در ارزیابی اولیه، این مبلغ برای خانوارهای پرجمعیت قابل توجه می باشد و امید آن که مبلغی از آن نیز پس انداز شود قوت می یابد. دراین میان بیشترین منفعت اجرای این قانون نصیب مناطق عشایری و روستایی خواهد شد که اولاً مصارف آب و حامل های انرژی کمتری دارند و از طرفی هزینه های زندگی آنها نیز پایین است و افزایش احتمالی قیمت ها که پس از اجرای قانون رخ خواهد داد ، تاثیر کمی بر زندگی شان بر جای می گذارد. اگر افزایش قیمتی در نهاده های کشاورزی و هزینه های تولید محصولات کشاورزی رخ دهد که این افزایش قیمت حتمی خواهد بود بدون شک تاثیر منفی بر معیشت روستائیان نخواهد گذاشت زیرا به همان نسبت، قیمت فروش محصولات هم افزایش می یابد. به طور کلی می توان گفت برندگان اصلی هدفمندسازی یارانه ها، اقشار محروم جامعه و کسانی هستند که از کمترین امکانات رفاهی که اغلب مصرف کننده حامل های انرژی هستند خواهند بود و این یک برآورد سطحی و غیرکارشناسانه نیست زیرا می دانیم که خانه های روستایی و عشایر کمترین استفاده را از وسایل برقی می برند، از وسایل حرارتی و برودتی هم به صورت حداقل بهره می برند در طول سال به ندرت سفرهای سیاحتی پر هزینه می روند و در مجموع می توان گفت شیوه ی ساده زیستی روستائیان این بار به نفع آنها می باشد و یک ضعف محسوب نمی شود. بررسی هر کدام از جنبه های زندگی عشایر و روستائیان نشان از مزیت نسبی در برخورداری از منافع هدفمندسازی یارانه ها برای آنها دارد.

اما در عوض کسانی که در شهرها زندگی می کنند و برای خود یک زندگی مدرن شهری به همراه امکانات متنوع انرژی بر فراهم آورده اند بیشترین زیان را خواهند دید و تمام یارانه ای را که به آنها پرداخت شده است را باید صرف جبران هزینه مصرف این وسایل نمایند. منابع درآمدی خانواده ها تاثیر بسیار زیادی بر نحوه ی زندگی آنها در زمان هدفمندسازی یارانه ها دارد به این معنا که باید دید منشأ و منبع درآمد خانواده به چه میزان با اقلامی که یارانه ی آنها حذف خواهد شد مرتبط است.

به عنوان نمونه اگر فردی جوشکار بوده است و در کار خود به وفور از نیروی ارزان قیمت و یارانه ای برق استفاده می کرده است آیا با هدفمندسازی یارانه ها ، متضرر می شود یا متنفع؟ به سادگی می توان نتیجه گرفت که این تاثیر در مقایسه با یک نفر کاسب دوره گرد خیلی معنا دار است.

بررسی منابع درآمدی خانواده های شهری نشان از چند گروه درآمدی مختلف دارد:

۱) گروهی از جامعه که سرمایه دار هستند و صاحب کارخانه ، که انتظار می رود از اجرای این قانون متضرر شوند چون که دیگر از آن منابع تقریباً رایگان قدیمی خبری نیست و باید محصولاتشان را با قیمت بالاتری تولید نمایند. اما بررسی وضعیت جامعه نشان می دهد که این گروه خیلی کم از قانون هدفمندسازی یارانه ها متضرر می شوند و حتی در برخی موارد سود سرشاری هم خواهند برد و به راحتی با افزایش قیمت کالاهای خود می توانند از اثرات منفی این طرح بر درآمدشان بکاهند.

۲) گروهی که بازاری می باشند و توزیع کننده این کالاهای تولیدی کارخانه ها که انتظار می رود تاثیر زیادی را حس نخواهد کرد چون که میزان سود ۱۵ تا ۴۰ تعیین شده را اعمال می کنند و نگران افزایش قیمت کالاها نیستند هر چند شاید با کاهش قدرت خرید مردم ، از درآمد آنها هم کاسته شود ولی این کاهش چشمگیر نیست.

۳) گروه واسطه ها نیز به علت ضعف های ساختاری نظام توزیع کالاها ، کماکان سفره ی گستره ی درآمد خود را پهن می بینند و حتی امید زیادی برای کسب منافع اقتصادی بالاتر را دارند.

۴) گروه کارمندان که موضوع اصلی این مقاله هستند جای بحث دارند و بررسی منابع درآمدی آنها نشان می دهد که به علت برخورداری از یک حقوق ثابت ، دچار کاهش درآمد نمی شوند و علاوه بر آن مبلغی را هم به عنوان یارانه دریافت می کنند که درصدی از آن هم پس انداز می شود ؛ ولی امور همیشه به این خوبی نیست و اتفاقاً ثابت بودن حقوق کارمندان بیشترین ضرر را در زمان هدفمندسازی یارانه ها به آنها وارد خواهد آورد چون همانگونه که بررسی منابع درآمدی گروههای مختلف جامعه نشان داد هر کدام از آن گروه ها راهی برای افزایش منابع درآمد خود پیش رو دارند ولی کارمندان هیچ راهی برای افزایش درآمد خود ندارند و اتفاقاً به علت هدفمندشدن یارانه ها هزینه های جاری ادارات افزایش می یابد که روسای ادارات نیز دیواری کوتاهتر از نیروهای خود سراغ ندارند و این باعث کاهش پرداختی اضافه کار کارمندان خواهد شد. از طرفی چون که افزایش سالانه حقوق کارمندان متأثر از نرخ تورم است؛ امیدی به افزایش حقوق آنها نمی باشد زیرا در سالهای اخیر نرخ تورم در جامعه مسابقه ی خود را برای تک رقمی شدن شروع کرده است و اتفاقاً پیش بینی نهادهای بین المللی مالی هم حاکی از کاهش نرخ تورم اقتصاد ایران در سالهای آتی دارد. با این اوصاف انتظار می رود که دولت یک نگاه حمایتی به قشر کارمند داشته باشد که اتفاقا با استناد به گزارش اخیر مرکز آمار ایران که متوسط هزینه یک خانوار شهری را در سال جاری مبلغ ۸۵۰ هزار تومان محاسبه نموده است می توان گفت اکثریت کارمندان از اقشار آسیب پذیر جامعه به حساب می آیند چون که بیشتر آنها نصف این مبلغ را به عنوان حقوق ماهیانه دریافت می کنند.

یه روز یه ترک و یه رشتی و یه اصفهانی ...!


یه روز یه ترک بود ...


اسمش ستار خان بود، شاید هم باقر خان.

 شجاع بود و نترس.

در دوران استبداد که نفس کشیدن هم جرم بود ، با کمک دیگر مبارزان ترک ، در برابر دیکتاتوری ایستاد

او برای مردم ایران ، آزادی می خواست

و در این راه ، زیست و مبارزه کرد و به تاریخ پیوست تا فرزندان این ملک ، طعم آزادی و مردمسالاری و رهایی از استبداد را بچشند.

 
یه روز یه رشتی بود...

اسمش میرزا کوچک خان بود، میرزا کوچک خان جنگلی.

او می توانست از سبزی جنگل های شمال و از دریای آبی اش لذت ببرد و عمری را به خوشی و آرامش سپری کند

اما سرزمین اش را دوست داشت و مردمانش را

و برای همین در برابر ستم ایستاد
آنقدر که روزی سرش را از تنش جدا کردند.
 
 
یه روز یه اصفهانی بود...

 اسمش حسین خرازی

وقتی عراقی ها به کشورش حمله کردند ، جانش را برداشت و با خودش برد دم توپ و گلوله و خمپاره.

کارش شد دفاع از مردم سرزمینش ، از ناموس شان و از دین شان.

آنقدر جنگید و جنگید تا در یکی از روزهای آن جنگ بزرگ ، خونش بر زمین ریخت و خودش به آسمان رفت.
 

یه روز یه ...
ترک و رشتی و فارس و کرد و لر و اصفهانی و عرب و ... !

تا اینکه یه عده رمز دوستی ما رو کشف کردند

 و به صرافت شکستن قفل دوستی ما افتادند

و از آن پس "یه روز یه ... بود" را کردند جوک تا این ملت ، به جای حماسه های اقوام این سرزمین که به عشق همدیگر ، حتی جانشان را هم نثار کرده اند ،  به  "جوک ها " و "طعنه ها" و "تمسخرها" سرگرم باشند و چه قصه غم انگیزی!

عصرایران