سس سیز لیخده باتمیشام

من غرق در سکوتم

سس سیز لیخده باتمیشام

من غرق در سکوتم

یاد ایامی

امروز در انتهای وبگردی هام یه سر به نوشته های قبلی خودم و در نهایت به اولین وبلاگم زدم.روحم تازه شد . اولین وبلاگی که زدم سال 84 بود که اسمش رو گذاشتم "عجب میبینی!!! " .حالا دیگه پسوردش هم یادم نمونده.

بعدش اون وبلاگ رو ول کردم تا از پرشین بلاگ به بلاگ اسکای بیام و دومین وبلاگم رو ساختم که اینقدر مطالبش سیاسی شده بود که ترجیح دادم سال 86 قبل از اینکه پرونده ام بسته بشه ، پرونده اش رو ببندم، بعد با رویکردی ملایم تر بلافاصله همون سال 86 اومدم اینجا و موندنی شدم.


آدرس وبلاگ اولم : http://mesgiro.persianblog.ir

عید آمد و عید آمد

به به سال نو پیشاپیش و پساپیش مبارک همه ایرانیا و نوروز دوست ها باشه

من که اصلاْ نفهمیدم چطور شد که 89 تموم شد

این سال ۸۹ هم بدجور نامحسوس بود ها !

به هر حال امیدوارم سال جدیدخیلی خیلی مبارک تر از 89 برای همه باشه

89 برام بهتر از 88 بود . ایشالا تداوم داشته باشه و بهتر هم بشه.

بازم مبارکه !


پ.ن : و اینک نجات نوروز :

وقتی عربها به ایران حمله کردن ایرانیها برای اینکه جلوی تخریب بعضی اماکن رو بگیرن اون اماکن رو به پیامبرانی مخصوصاْ سلیمان منصوب می کردن( که البته کارشون جواب داد ) و حالا ما قبر کوروش ( مقبره مادر سلیمان ) و آتشکده آذرگشسب ( تخت سلیمان ) رو از زیرکی نیاکانمون به ارث بردیم.

در اقدامی دیگر ایرانیان باهوش در مقابل نسل جدیدی از اعراب دست به ساختن احادیثی کردن که موجودیت روز نوروز رو منصوب به شیعه میکنه و اینقدر تمیز این کار رو انجام دادن که تو کتابها اومده:

برای مثال علامه مجلسی در "السماءوالعالم" از امام صادق(ع) حدیثی را بدین مضمون نقل می کند: "در آغاز فروردین، آدم آفریده شد و آن روز فرخنده ای است برای طلب حاجت ها و برآورده شدن آرزوها و دیدار پادشاهان و کسب دانش و زناشویی و مسافرت و داد و ستد. در آن روز خجسته بیماران بهبودی می یابند و نوزادان به آسانی زاده می شوند و روزی ها فراوان می گردد. "مجلسی همچنین حدیث دیگری را درباره نوروز نقل می کند که منتسب به امام کاظم(ع) است و آن این که "این روز بسیار کهن است. در نوروز خداوند از بندگان پیمان گرفت تا او را پرستش کنند و برای او شریک قائل نشوند و به آیین فرستادگانشان درآیند و دستورشان را بپذیرند و آن را اجرا نمایند و آن نخستین روزی است که آفتاب بدمید و بادهای بار دهنده بوزید و گل های روی زمین پدید آمد و هم جبرئیل بر پیامبر نازل شد و نیز روزی است که ابراهیم بت ها را شکست و هم پیامبر علی را بر دوش خود گرفت تا بت های قریش را از خانه کعبه بینداخت.

خدا بقیه روزها وقت نداشته عوضش نوروز اضافه کاری داشته ( نعوذبالله )

شرح نظریه ی نسبیت انیشتین از زبان قرآن با اثبات


آیه (سوره معارج آیه 4):
تَعْرُجُ الْمَلَئکةُ وَ الرُّوحُ إِلَیْهِ فى یَوْمٍ کانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِینَ أَلْف سنَةٍ
ترجمه:فرشتگان و روح (فرشته مخصوص ) به سوى او عروج مى کنند در آن روزى که مقدارش پنجاه هزار سال است
ظاهراً چیز خاصی ندارد! به جز یکم نسبیت!گفته شده وقتی فرشته های حرکت میکنند برای آنها یک روز زمان میبرد ولی برای انسانها پنجاه هزار سال طول میکشد!یعنی قرآن 1400 سال پیش با یک پیامبر که از نظز آکادمیکی بیسواد بوده، گفته زمان نسبی است و بستگی به دید طرف دارد، فرشته یک روز احساس میکند و انسان پنجاه هزار سال!واقعاً همچین جمله ای در نگاه علم گذشته قابل درک نبود و یک ماورا طبیعه در نظر گرفته میشد.
حالا ببینیم میتوان از 50000 چیزی به دست آورد؟
طبق نظریه نسبیت وقتی چیزی سرعت بگیرد زمان برای او به نسبت ما کند احساس میشود و در دید ما خیلی طول میکشد....زمان برای فرشته های در حال حرکت یک روز است و برای ما 50000 سال، خوب نظرتون چیه که برعکس عمل کنیم و سرعت یک فرشته قرآن را در حرکت به دست آوریم؟
همه میدانیم که فرمول اصلی انبساط زمان بر حسب سرعت این است:
http://www.h02.ir/Files/Math/TVC-01.gif



که با یک این ور و آن ور کردن سرعت بر اساس انبساط میشود:http://www.h02.ir/Files/Math/TVC-02.gif


سال های قمری حدود 345 روز دارند یعنی میزان اختلاف زمان ما با یک فرشته در حال حرکت 50000*345 است

.پس جایگزین میکنیم:http://www.h02.ir/Files/Math/TVC-03.gif


یعنی یک مقدار ناچیز کمتر از سرعت نور که آنهم به قول یکی از سایتها حتماً به دلیل آن است که فرشته یک وجودی دارد و جرمش صفر نیست!

البته تصادفها تمام نشده و یک شانس دیگر هم وجود دارد .... طبق قرآن، آفریدگان عاقل سه دسته اند: انسان که از خاک است و جن که از آتش است و فرشته که از نور است!که به نظرم میتواند یک توجیح علمی (و غیر ماورائی) برای این سرعت بالا باشد

وَد (ازدواج) در ایران باستان

شریف ترین دلها دلی است که اندیشه ی آزار کسان درآن نباشد. زرتشت


 

در ایران باستان و آیین زرتشت تعدد زوجات روا نیست و گفته شده همانگونه که یک زن نمی‌تواند در یک زمان بیش از یک شوهرداشته باشد مرد نیز نمی‌تواند در آن واحد دو یا چند زن داشته باشد.

اختیار زن دوم در شرایطی خاص و سخت که در آیین نامه زرتشتیان آمده جایز است نظیراینکه زن اول فوت شده باشد..

در ایران باستان تنها در صورتی فرد می‌توانست با وجود زن اول زن دیگر اختیار کند که زن اول به تشخیص پزشک عقیم بوده و خود موافقت خویش را برای این کار اعلام کند و رضایت داشته
باشد هدف از این عمل نیز بقا نسل و پرورش فرزندانی نیک برای دین و دنیاست...

 

در مورد انواع پیوند زناشویی در ایران باستان گفتنی است که زن و مرد زرتشتی به 5 صورت و تحت عناوین  : پادشاه زن ، چاکر زن ، ایوک زن ، ستر زن ، خودسر زن پیوند زناشویی می‌بستند که هر یک جداگانه به شرح زیر است:

 

 

پادشاه زن : این نوع ازدواج به حالتی گفته می‌شد که دختری پس از رسیدن به سن بلوغ با موافقت پدر و مادر خود با پسری ازدواج می‌کرد و پادشاه زن از کاملترین حقوق و مزایای زناشویی برخوردار بود و کلا همه دخترانی که برای نخستین بار و با رضایت پدر و مادر ازدواج می‌کردند، پیوند زناشویی آنان تحت عنوان پادشاه زن ثبت می‌شد ...

 

چاکر زن: این نوع ازدواج به حالتی اطلاق می‌شد که زنی بیوه به عقد و ازدواج با مرد دیگری در می‌آمد. این زن با زندگی در خانه شوهر دوم خود حقوق و مزایای پادشاه زن را در سراسر زندگی مشترک دارا بود، ولی پس از مرگ آیین کفن و دفن و سایر مراسم مذهبی اش تا سی روزه توسط شوهر دوم یا بستگانش برگزارمی‌شد. ولی هزینه های مراسم بعد از سی روزه به عهده بستگان شوهر اولش بود، چون معتقد بودند در دنیای دیگر این زن از آن نخستین شوهر خود خواهد بود و به همین علت پیوند دوم او تحت عنوان چاکر زن یاد می‌شد.

حال برای برخی ناآگاهان پیوند زناشویی از نوع چاکر زن را اختیار کردن زن صیغه ای توسط پدران ما در گذشته قلمداد کرده و پادشاه زن را زن عقدی بیان می‌کنند که صحت ندارد...

 

ایوک زن : این نوع ازدواج زمانی اتفاق می‌افتاد که مردی دختر یا دخترانی داشت و فرزند پسر نداشت و ازدواج تنها دختر یا کوچکترین دخترش تحت عنوان ایوک ثبت می‌شد و رسم بر این بود که اولین پسر تولد یافته از این ازدواج به فرزندی پدر دختر در می‌آمد و به جای نام پدرش نام پدر دختر را بعد از نامش می‌آوردند و این نوع ازدواج باعث شده که برخی افراد غیر مطلع برچسب ازدواج با محارم را به زرتشتیان و ایرانیان باستان بزنند و اظهار کنند که پدر با دختر خود ازدواج می‌کرده است.

اینک اشتباه افراد ناآگاه کاملا مشخص شد و اتهام ازدواج با محارم کاملا مردود است...

 

ستر زن : وقتی که فرد بالغی بدون ازدواج در می‌گذشت، پدر و مادر یا خویشان این فرد موظف بودند به خرج خود و به یاد فرد درگذشته دختری را به ازدواج پسری در می‌آورند. شرط این نوع ازدواج آن بود که دختر و پسر متعهد می‌شدند که در آینده یکی از پسران خود را به فرزند خواندگی فرد درگذشته بدون زن و فرزند درآورند ...

 

خودسر زن : اگر دختری و پسری پس از رسیدن به سن بلوغ برخلاف میل والدین خود خواستار ازدواج با یکدیگر می‌شدند و مصر بر این امر نیز بودند، با وجود مخالفت والدین ازدواج آنها منع قانونی نداشت و زیر عنوان خودرای زن ثبت می‌گردید و در این بین دختر از ارث محروم می‌شد، مگر اینکه والدینش به خواست خود چیزی به او می‌دادند یا وصیت می‌نمودند که بدهند...

 


گفتنی است که طلاق در ایران باستان وآیین زرتشتی مطرود و منفور است و تحت شرایطی ویژه و در مواردی نادر و خاص طبق آیین نامه زرتشتیان مجوز داده می‌شود ...