سس سیز لیخده باتمیشام

من غرق در سکوتم

سس سیز لیخده باتمیشام

من غرق در سکوتم

پلیس یا دزد

چند وقت پیش نیروی افتضاحی اومد و بشقاب و جک و ال ان بی من بدبخت و با 4 نفر دیگه که تو یه آپارتمان هستیم رو با هم دزدید و برد. تازه بعدش من پول نداشتم بخرم و از طرفی میترسیدم دوباره دزد افتضاحی بهمون بزنه که البته درست فکر کردم چون دزدها راه خونمون رو بلت شدن و دوباره اومدن چیزای سه نفری رو که گذاشته بودن دزدیدن.

به هر حال فعلا تا آروم شدن قضیه قصد دارم از این ماهواره ایرانی ها بخرم کلافه شدم به خدا.










واقعاً جون عمت

حقوق مادام العمر !!!


بعد از استیضاح وزیر اقتصاد که به رای اعتماد مشروط مجلس به وزیر ختم شد، روز به روز اخبار جالبی از بهارستان روی خط رسانه های خبری قرار می گیرد. از بررسی استعفای علی مطهری گرفته تا اعلام منتفی شدن سوال از رئیس جمهور و اخیرا هم تصویب حقوق مادام العمر برای مدیران دولتی!

ادامه مطلب ...

نسل من ، نسل سوخته


ما بچه های کارتون های سیاه و سفید بودیم 
کارتونهایی که بچه یتیم ها قهرمانهایش بودند
ما پولهایمان را می ریختیم توی قلک های نارنجکی و می فرستادیم جبهه  
دهه های فجر مدرسه هایمان را تزئین می کردیم 
توی روزنامه دیواری هایمان امام را دوست داشتیم 
آدمهای لباس سبز ریش بلند قهرمان هایمان بودند 
آنروزها هیچکدامشان شکمهای قلمبه نداشتند 
و عراقی های شکم قلمبه را که می کشتند توی سینما برایشان سوت می زدیم  
شهید که می آوردند زار زار گریه می کردیم 
اسرا که برگشتند شاد شاد خندیدیم 
 
ما از آژیر قرمز می ترسیدیم 
ما به شیشه خانه هایمان نوار چسب می زدیم از ترس شکستن دیوار صوتی 
ما توی زیر زمین می خوابیدیم از ترس موشک های صدام  
ما چیپس نداشتیم که بخوریم  
حتی آتاری نداشتیم که بازی کنیم 
ما ویدیو نداشتیم 
ما ماهواره نداشتیم  
ما را رستوران نمی بردند که بدانیم جوجه کباب چه شکلی است  
ما خیلی قانع بودیم به خدا   
 
صحنه دارترین تصاویر عمرمان عکس خانم های مینی ژوب پوشیده بود توی مجله های قدیمی 
یا زنانی که موهایشان باز بود توی کتاب های آموزش زبان
   
زنها توی فیلمهای تلویزیون ما، توی خواب هم روسری سرشان می کردند 
حتی توی کتابهای علوم ما زنها هم باحجاب بودند
ما فکر می کردیم بابا مامانهایمان، ما را با دعا کردن به دنیا آورده اند   
عاشق که می شدیم رویا می بافتیم، موبایل نداشتیم که اس ام اس بدهیم 
جرات نداشتیم شماره بدهیم، مبادا گوشی را بابایمان بردارند 
ما خودمان خودمان را شناختیم 
بدنمان را، جنسیتمان را یواشکی و در گوشی آموختیم 
هیچکس یادمان نداد
 
و حالا گیر افتاده ایم بین دو نسل
 
نسلی که عشق و حالهایشان را توی «شهرنو»ها و کاباره های لاله زار کرده بودند  
و نسلی که دارد با «فارسی وان» و «من و تو» و «ایکس باکس» و «فیس بوک» بزرگ می شوند  
و جالب که هیچکدامشان ما را نمی شناسند و نمی فهمند
 
ما واقعاً نسل سوخته هستیم، انصافاً